معنای باز بودن درهای بهشت و بسته بودن درهای جهنم در ماه رمضان


 





 
در خطبه شعبانیه-که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ایراد فرموده بودند-دو مورد است که فهم آن به تامل بیشتری نیاز دارد:مورد نخست را-که به ضیافت الله(میهمانی خدا)مربوط بود-پشت سر گذاشتیم و امیدواریم که پشت سر نیفتد.
اما مورد دوم و آن این است که:طبق فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ماه مبارک رمضان درهای بهشت باز و درهای جهنم بسته و شیاطین در حبسند، باید ببینیم وتامل کنیم که مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این سخنان چیست؟ آیا همان طور که در بدوامر تصور می شود بهشت، باغ یا قصری مانند همین باغ ها و قصرهای دنیا بادرهای بزرگ آن چنانی است که تا قبل از ماه رمضان درهایش بسته است، ولی به مجرد، آغاز ماه مبارک رمضان خداوند دستور می دهد آنها را به روی بندگان مؤمنش بگشایند تا داخل شوند؟
آیا جهنم، جایی است مثل شکنجه گاه های دنیا، دارای درهای کذایی که تاقبل از ماه رمضان درهایش باز ولی به مجرد شروع شدن ماه رمضان، آنها را به دستور خداوند می بندند و[مثلا]اگر کسی بخواهد به جهنم برود با درهای بسته مواجه می شود؟
آیا واقعا در این دنیا شیاطینی هستند مستقل از ما که تا قبل از ماه رمضان همه آزادند و هر جا که بخواهند می روند و هر کاری که بخواهند می کنند، ولی ماه رمضان که شروع می شود همه آنها را می گیرند و تحت الحفظ به زندان می برند ودر آن جا محبوس می سازند؟یا این که واقع امر خیلی بالاتر از این گونه تصورات و توهمات ابتدایی است؟
در پاسخ سؤالات یاد شده از دو امر ناگزیریم:
الف)مروری بر آنچه در سابق درباره بهشت و جهنم و ارتباط این دو با انسان گفتیم.
ب)تحقیقی در حقیقت معنای لفظ «در»؟
اما خلاصه آنچه در سابق درباره بهشت و جهنم گفته ایم، این است که بهشت و جهنم چیزی نیستند جز ظهور اعمال انسان;عذاب ها و آلام جهنم چیزی نیستندجز بازگشت نفس اعمال بد آدمی به آدمی و نیز تنعمات بهشت چیزی نیستند جزرجوع نفس اعمال نیک انسان به انسان، و به عبارت دقیق تر بهشت و جهنم هرگزاز انسان جدا نیستند و آدمی نیز هرگز از بهشت و جهنم بریده نیست.انسان اگرسراپا غرق در طاعت و بندگی خدا باشد، او خود بهشت است و اگر خدای ناکرده غرق در گناه و عصیان باشد، او خود جهنم است.
اکنون که مطالب مزبور را مرور کردیم، می پردازیم به بیان حقیقت معنای «در»ولی قبل از ورود در بحث، باید اموری را که در روشن شدن مطلوب نقش به سزایی دارند، مورد تاکید قرار دهیم.
الف)هر یک از معانی را حقیقتی و صورتی است.حقیقت معنا به منزله روح وصورت آن به منزله قالب است و چه بسیار از معانی که علی رغم داشتن یک حقیقت، دارای قالب های گوناگون و صورت های متعددند;مانند معنای کلمه «میزان »که معنای حقیقی آن عبارت است از:«چیزی که ملاک سنجش اشیاست »ولی همین حقیقت را صورت های مختلفی است.که برخی از آنها جسمانی ومادی و برخی دیگر روحانی و معنوی است مانند:ترازو، قپان، باسکول، ساعت، اسطرلاب، پرگار، شاقول، خط کش، عروض، منطق، عقل و...که علی رغم اختلافات مشهود و غیر مشهودشان، حقیقت معنای میزان را به نمایش می گذارند;زیرا هر کدام از آنها در حد خود، ملاک سنجش چیزی از اشیا و معیارراستی یا کژی موجودی از موجودات است.
ب)بی شک هر یک از الفاظ را معنایی است، ولی باید خاطر نشان کرد که الفاظ برای بیان حقایق معانی وضع شده اند، نه صور آنها و اگر دیده می شودالفاظ در صور معانی به کار می روند، بدین جهت است که صور، حامل حقایق معانی اند و طوری با هم عجین شده اند که در حکم یک چیز محسوب می گردند.بنابر این، اگر لفظ را در هر یک از صور مختلف یک حقیقت استعمال کنند، استعمال لفظ در معنای حقیقی خود خواهد بود، نه استعمال لفظ در معنای مجازی آن و درست به همین سبب است که نباید معنای لفظ را در یک صورت خاص، از صورت های متعدد حقیقت معنا محصور کرد;چرا که صور دیگر نیزمانند آن صورت خاص، حامل حقیقت معنا هستند.
البته معنای این سخن این نیست که باید از مورد استعمال لفظ غافل شد، بلکه بر عکس، باید با شناخت مورد استعمال لفظ، قالبی که با آن مناسب است معین واز دخالت دادن بقیه قالب ها و احکام آنها-که با مورد استعمال تناسبی ندارند-جداخودداری کرد.
بنابر این، همان گونه که محصور کردن حقیقت معنا در یک قالب، کاری است خطا و محکوم به تفریط، عدم شناخت مورد استعمال لفظ و سرایت دادن احکام صورت هایی که با آن تناسبی ندارند، کاری اشتباه و محکوم به افراط است و هردو عمل، مصداق خروج از حد اعتدال و انحراف از صراط مستقیم اند.
ج)طبق فرموده رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آن جا که فرمودند:«انا معاشر الانبیاء امرناان نکلم الناس علی قدر عقولهم » [2] انبیا و اولیا-صلوات الله علیهم اجمعین-ماموربوده اند در خور فهم مردم سخن بگویند.
از طرف دیگر می دانیم که مردم از نظر فهم و ادراک همه در یک حد نیستند، بلکه دارای درجات و مراتب مختلفی هستند.برخی از آنها در حد و هم و خیال متوقف بوده و برخی دیگر به عالم عقل و آسمان حقایق عروج کرده و در این میان عده ای بین و هم و عقل سر گردانند، لذا آن بزرگواران ملکوتی نمی توانستندحقایق معانی را-آن طور که خود ادراک می کنند-برای مردم بیان کنند و به همین جهت است که امام صادق علیه السلام می فرماید:
«ما کلم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم العباد بکنه عقله قط; [3] رسول خدا-که درود خدا بر اوو اهل بیتش باد-هیچ گاه با مردم آن طور که خود می فهمید، سخن نگفت.»
جالب این که برخی از اهل معرفت، پیامبران را به افرادی لال که خوابی دیده اند و می خواهند آن را برای جمعیتی ناشنوا بیان کنند، تشبیه کرده است شخص لال اگر خوابی ببیند چطور می تواند آن را برای عده ای کر تعریف کند؟بی شک نه او می تواند بیان کند و نه آنها می فهمند.
پیامبران نیز در مقایسه با مردم همین طورند;یعنی نه آنها می توانند حقایق را آن طور که خود می فهمند بیان کنند و نه مردم در آن حدی هستند که سخن پیامبران راآن گونه که آنها می خواهند، بفهمند;لذا چاره ای جز این نیست که پیامبران، امورمعقوله ای را که در می یابند، در قالب محسوسات تعبیه کنند و آنها را طوری برای مردم مجسم سازند که همگان را مفید افتد و هر کسی را در حد قوه ادراک خود ازتعالیم آنان نصیبی باشد. بی شک، کسانی که اهل ظاهرند و از امور به قشر آنها بسنده می کنند، ازسخنان انبیا و اولیا علیهم السلام چیزی جز معانی ظاهری-که نسبت به حقایق معانی قشراند-ادراک نمی کنند.بر خلاف آنان که از ظاهر گذشته و در علم قدمی راسخ دارند، چنین کسانی قشرها را نردبان معرفت خویش قرار می دهند و بدین وسیله به آسمان ارواح معانی عروج و به حقایق آنها دست می یابند.
حق تعالی در سوره عنکبوت بعد از آن که مردمی را که غیر خدا را ولی خودقرار می دهند به عنکبوتی تشبیه می کند که به خانه سست و بی اساس خویش پناه می برد، چنین می فرماید:
و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون ; [4] آنها مثل هایی است که ما برای مردم بیان می کنیم و کسی جز دانایان;آنها را درک نمی کند.»
مفاد آیه مزبور این است که هر کسی را قدرت آن نیست که از ظاهر امور بگذردو به باطن آنها راه یابد، بلکه اکثر مردم در همان حد ظاهر توقف کرده و از باطن بی خبرند.
یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون ; [5] آنان فقط ظاهرزندگی دنیا را درک می کنند و از(باطن آن)آخرت غافلند.»
پر دلی باید که بار غم کشد
رخش باید تا تن رستم کشد
شیخ الرئیس، ابو علی حسین بن عبد الله بن سینا-رضوان الله تعالی علیه-دررساله معراجیه گوید:
«شرط انبیا آن است که هر معقول که دریابند در محسوس تعبیه کنند و در قول آرندتا امت متابعت آن محسوس کنند و برخورداری ایشان هم معقول باشد لیکن برای امت نیز محسوس و مجسم کنند، و بر وعد و امیدها بیفزایند، و گمان های نیکو زیاده کنند.تا شرطها به کمال رسد و تا قاعده و ناموس شرع و اساس عبودیت منحل و مختل نشود و آنچه مراد نبی است پنهان نماند و چون به عاقلی رسد، به عقل خود ادراک کند و داند که گفته های نبی، همه رمز باشد به معقول آکنده و چون به غافلی رسد، به ظاهر گفته نگرد و دل بر مجسمات محسوس، حریص و خوش گرداند و در جوال خیال شود و از آستانه وهم درنگذرد;می پرستد نادانسته ومی شنود نا دریافته «الحمد لله بل اکثرهم لا یعلمون ».و برای این بود که شریف ترین انسان و عزیزترین انبیا و خاتم رسولان صلی الله علیه و آله و سلم چنین گفت با مرکز حکمت و فلک حقیقت و خزینه عقل امیر المؤمنین علیه السلام که:
یا علی:اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر، تقرب الیه بانواع العقل تسبقهم.و این چنین خطاب جز با چنو بزرگی راست نیامدی که او در میان خلق آن چنان بودکه معقول در میان محسوس.گفت:یا علی!چون مردمان در کثرت عبادت رنج برند، تو در ادراک معقول رنج بر تا بر همه سبقت گیری.لا جرم چون به دیده بصیرت عقلی مدرک اسرار گشت همه حقایق را دریافت و دیدن یک حکم دارد که گفت:لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» [6]
حال که با اصول و امهات یاد شده آشنا گشتی، وقت آن رسیده است که حقیقت معنای «در»را بدانی و بدین ترتیب کم کم به فهمیدن مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک گردی که فرمود:
«ای مردم به درستی که در ماه رمضان درهای بهشت باز است، پس از پروردگارخویش بخواهید که آنها را به رویتان نبندد و درهای جهنم بسته است، پس از اوبخواهید تا آنها را به رویتان باز نکند و شیاطین در حبسند، پس از او بخواهید که آنها را بر شما مسلط نسازد».
لذا گوییم:روح و حقیقت معنای «در»که موضوع له واقعی آن است، عبارت است از مطلق چیزی که راه وصول به مقصدی است و بدون آن نمی توان به مطلوب دست یافت.
بی شک، این حقیقت را صورت ها و قالب های متعددی است و هر کدام ازآنها مخصوص است به موردی خاص، همراه با احکام و خصوصیات ویژه، که جهت آشنا شدن با ویژگی های هر یک از آنها، شناخت مورد و صورت مناسب بامورد، لازم و ضروری است.
شایع ترین و معروف ترین صورت حقیقت مزبور نزد عموم مردم همین «در»متعارفی است که راه ورود به ساختمان ها و قصرها و باغ ها و خانه ها و سایر ابنیه مادی است، و بر اثر همین شیوع و معروفیت است که اکثر اذهان، با شنیدن لفظ «در»بدان منصرف می شوند;ولی در عین حال نباید از این نکته غفلت کرد که صورت یاد شده فقط مصداق و قالبی از قالب های متعدد حقیقت معنای «در»است، نه تنها قالب منحصر به فرد آن.بنابر این، نباید لفظ «در»را در همه مواردبر همان صورت متعارف و معهود حمل کرد، بلکه باید دانست که در هر چیزی مناسب با همان چیز است و نمی توان خصوصیات مربوط به یک مورد را به دیگرموارد کشاند.
به عنوان مثال:در ابنیه و ساختمان های مسکونی، مناسب با همان ساختمان هاست، با کیفیت و خصوصیت مخصوص به خود. «در»شیشه ها وبطری ها و سایر امور محسوسه نیز مناسب با همان موارد با احکام و خصوصیات مربوط است.همچنین در امور معنوی مانند محبت و دوستی، یا عداوت ودشمنی، مناسب با همان امور معنوی همراه با ویژگی های مخصوص به خوداست.و نیز در دانا شدن و سواد آموختن مناسب با دانا شدن و سواد آموختن است، با خصوصیات مربوط و همین طور سایر موارد، که در همه آنها ابتدا بایدمورد را شناخت و سپس صورت مناسب با مورد را و در نهایت خصوصیات وویژگی های صورت مناسب را.بنابر این، وقتی که از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای ما نقل می شود که آن جناب درباره علی بن ابی طالب علیهما السلام فرمود:«انا مدینة العلم و علی بابها; [7] من شهر علم هستم و علی دروازه آن است »بدون آن که فرمایش آن جناب را حمل بر مجاز کنیم یا-العیاذ بالله-برای حضرت وصی علیه السلام قیافه و هیئتی شبیه دروازه های متعارف فرض نماییم، سخن نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را تصدیق کرده و می گوییم:مراد آن حضرت این است که هر کسی بخواهد از علوم و معارفی که نزد من است بهره مند شود، نخست به خدمت علی علیه السلام در آید و از طریق او به علوم من پی ببرد و نیز وقتی که گفته می شود حضرت امام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام باب الحوائج الی الله است، بدون آن که لفظ «باب »را حمل بر معنای مجازی یادرهای متعارف و معمولی کنیم می گوییم:مراد این است که هر کس بخواهدخداوند حوایج او را بر آورد باید به حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام متوسل شود وبا وساطت آن جناب، به مطلوب خویش دست یابد.
و همین طور در سایر موارد که ذیلا به برخی از آنها اشاره می شود:
الف)«عن عبد الرحمن بن ابی عبد الله قال:سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول:ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علم علیا بابا یفتح له الف باب، کل باب یفتح له الف باب; [8]
عبد الرحمن بن ابی عبد الله گوید:از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بابی از علم به علی علیه السلام آموخت که آن باب هزار باب و هر یک از آنها هزار باب دیگر را برای او می گشود.»
ب)«عن امیر المؤمنین علیه السلام قال:انا حجة الله، و انا خلیفة الله، و انا صراط الله، و انا باب الله... [9].
از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام نقل شده است که فرمود:من حجت خدا و خلیفه اویم.من صراط مستقیم خدا و باب او هستم...»
ج)«عن ابی حمزة قال:سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول:ان علیا علیه السلام باب فتحه الله فمن دخله کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا; [10]
ابو حمزه گوید:از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود:به درستی که علی علیه السلام دری است که خداوند آن را گشوده است، پس هر کس که از آن در وارد شود مؤمن است و هر کس که از او خارج شود، کافر است.»
د)«قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:لکل شی ء باب و باب العبادة الصوم; [11] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: برای هر چیزی دری است و در عبادت روزه است.»
ه)قال علی بن ابی طالب علیهما السلام:فان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیاءه; [12]
امام امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام فرمود:جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را برای اولیای مخصوص خود باز کرده است.»
اکنون اگر در مواردی که بدان ها اشاره شد خوب دقت کنی، به وضوح خواهی دید که روح و حقیقت معنای در(مطلق چیزی که راه وصول به مقصدی است)در همه آنها موجود است، لیکن در صورت های مختلف و قالب های گوناگون، و نیز تصدیق خواهی کرد که نه وحدت حقیقت یاد شده با تکثر وتخالف قالب ها منافاتی دارد و نه کثرت و تخالف قالب ها به وحدت آن حقیقت خللی وارد می کند.
اکنون که حقیقت معنای لفظ «در»را فهمیدی و نیز با توجه به آنچه پیش تر گفته شد رابطه بهشت و جهنم را با وجود انسان و اعمال و رفتار وی دانستی، گوییم:اگر به حاق آنچه گفتیم رسیده باشی، بدون تردید تصدیق خواهی کرد که مراد ازدرهای بهشت، مطلق اموری است که راه را برای انجام کارهای شایسته و نیک هموار کرده و موجب می شوند که از آدمی اعمال پسندیده و خوب صادر شود، ونیز حکم خواهی کرد که مقصود از درهای جهنم مطلق اموری است که راه را برای ارتکاب اعمال ناشایست و زشت باز و موجب می شوند که از آدمی کارهای ناپسندسربزند.
حال اگر بپرسی اموری که راه انجام کارهای شایسته را هموار می کنند و بدین سبب درهای بهشتند چیست؟و نیز اموری که راه ارتکاب اعمال ناشایست را بازمی کنند و بدین جهت درهای جهنم هستند کدام است؟گوییم:از آن رو که آدمی همه کارهایش را-چه خوب و چه بد-به وساطت قوایی که خدای تبارک و تعالی آنها را در وجود او تعبیه کرده است انجام می دهد، و آنها عبارتند از حواس پنج گانه ظاهری(لامسه، باصره، سامعه، ذائقه، شامه)و حواس سه گانه باطنی(متخیله، واهمه، عاقله)می توان گفت حواس پنجگانه ظاهری به اضافه قوه متخیله و قوه واهمه، در صورتی که مطیع قوه عاقله نباشند(بدون قوه عاقله)اموری هستند که راه را برای ارتکاب کارهای ناپسند هموار می کنند و درهای هفت گانه جهنمند ولی همین هفت حواس در صورتی که تحت امر قوة عاقلة واقع شوند، (به اضافه قوه عاقلة)اموری هستند که راه را برای انجام اعمال پسندیده بازمی کنند و درهای هشت گانه بهشتند و شاید به همین جهت باشد که در برخی ازنصوص دینی تعداد درهای بهشت هشت عدد و تعداد درهای جهنم هفت عدد ذکرشده است.حق تعالی در سوره حجر درباره جهنمیان می فرماید:
و ان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم ; [13] به درستی که وعده گاه همه آنها جهنم است که آن را هفت دروازه است و هردروازه ای به گروهی اختصاص یافته است.»
امام باقر علیه السلام می فرماید:
«احسنوا الظن بالله و اعلموا ان للجنة ثمانیة ابواب...; [14] به خداوند گمان نیکوبرید و بدانید بهشت را هشت دروازه است.»
محقق و مدقق بی نظیر خواجه نصیر الدین طوسی-رضوان الله تعالی علیه-درفصل چهاردهم تذکره آغاز و انجام-که در اشاره به درهای بهشت و دوزخ است-چنین می فرماید:
مشاعر حیوانی-که به آن اجزای عالم ملک ادراک کنند-هفت است.پنج ظاهر و آن حواس خمسه است و دو باطن و آن خیال و وهم است، که یکی مدرک صور ویکی مدرک معانی است.چه مفکره و حافظه و ذاکره از مشاعر نیستند، بل اعوان ایشانند.
و هر نفس که متابعت هوا کند و عقل را در متابعت هوا مسخر گرداند: ارایت من اتخذ الهه هواه [15] هر یکی ازین مشاعر سببی باشند از اسباب هلاک او:
و اضله الله علی علم [16] تا حالش آن بود که: فاما من طغی و آثر الحیوة الدنیافان الجحیم هی الماوی [17]
پس هر یکی از این مشاعر به مثابت دری اند از درهای دوزخ: لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم [18]
و اگر عقل-که مدرک عالم ملکوت است و رئیس آن همه مشاعر است-رئیس مطاع باشد و نفس را از هوای او منع کند تا به هر یکی از مشاعر آیتی از کتاب الهی را از عالم امری که ادراکش به آن مشعر خاص باشد به تقدیم رساند و به عقل نیزاستماع آیات کلام الهی را از عالم خلقی تلقی کند، به خلاف آن قوم که: و لو کنانسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر. [19] این مشاعر هشت گانه که عقل باهفت حس مدرک-که مذکور شد-باشد، به مثابت درهای بهشت باشد.
و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی. [20]
البته لازم است تاکید کنیم که درهای بهشت و جهنم به اموری که بدان هااشاره شد محدود نمی گردند، بلکه همان طور که در ابتدا خاطرنشان گردید:درهای بهشت، مطلق اموری است که راه را برای انجام کارهای خیر هموارمی کنند و همچنین درهای جهنم، مطلق اموری است که راه را برای ارتکاب اعمال بد باز می نمایند، ولی از آن رو که در میان اموری که انجام کارهای خیریا شر را تسهیل می کنند، حواس پنج گانه ظاهری و حواس سه گانه باطنی، نمودبیشتری دارند، مورد تاکید و اشاره قرار گرفته اند.و گرنه انحصاری در کارنیست، و می توان علاوه بر آنها چیزهای دیگری را مصداق درهای بهشت یا جهنم دانست.
درست به همین جهت است که نصوص دینی در بیان تعداد درهای بهشت وجهنم متفاوتند و در عین تفاوت همه صادق و مطابق با واقعند;زیرا، هر کدام ازآنها مساله یاد شده را از دیدگاهی معین و به اعتباری مخصوص مورد ملاحظه قرارداده است;
مثلا از جمله اموری که، راه را برای انجام کارهای خیر یا شر هموار می کنند، امام و رهبر جامعه است;یعنی اگر زعامت ملت در کف با کفایت امامی صالح قرار گیرد، راه برای انجام کارهای خیر هموار می گردد و اگر رهبری امت دردست امامی ناصالح بیفتد، راه برای انجام کارهای شر باز می شود.لذا امام صالح، امام نور و دری از درهای بهشت است و امام ناصالح امام نار و دری ازدرهای جهنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره حسین بن علی علیهما السلام می فرماید:
«الا و ان الحسین باب من ابواب الجنة من عانده حرم الله علیه ریح الجنة [21];آگاه باشید که حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است و هر کس با او دشمنی ورزدخداوند بوی بهشت را بر او حرام خواهد کرد.»
امیر مؤمنان علی بن ابی طالب-علیه افضل صلوات المصلین-می فرماید:
«ان للجنة احدی و سبعین بابا یدخل من سبعین منها شیعتی و اهل بیتی و من باب واحد سائر الناس [22];به درستی که برای بهشت هفتاد و یک در است که شیعیان و خاندان من از هفتاد در و دیگران از یک در آن داخل می شوند.»
امام صادق علیه السلام در خبری بعد از آن که تعداد درهای جهنم را هفت در ذکرمی کند، آنها را به هفت نفر از ائمه جور اختصاص داده و می فرماید:
«فهم ابواب لمن اتبعهم » [23] یعنی:پس آنان برای پیروان خویش درهایی ازجهنمند و راه ورود آنها را به آتش هموار می سازند.
آخرین نکته ای که در این مقطع از بحث لازم است مورد تاکید قرار گیرد این است که درهای بهشت و جهنم را در هر عالمی صوری است مناسب با همان عالم.صور ظاهری و دنیوی آنها همان هایی است که به عنوان مصادیق درهای بهشت و جهنم بدان ها اشاره شد;ولی صور باطنی و اخروی آنها صور دیگری است که در عالم آخرت مناسب با همان عالم، بروز می کنند. ای عزیز!اکنون که-با توجه به مطالب مزبور-درهای بهشت و جهنم راشناختی و با حقیقت آنها آشنا شدی، باید بدانی که اگر چشم را جهت نظر به مناظرمحرم و نامشروع بگشایی، در حقیقت دری از درهای جهنم را به روی خودگشوده ای و اگر گوش را برای استماع سخنان نامربوط و باطل باز بگذاری، درحقیقت دری از درهای جهنم را باز گذاشته ای و اگر دهان را جهت بیان، هرسخن نامربوط و باطلی باز کنی، در حقیقت دری از درهای جهنم را به روی خویش باز کرده ای.
بر عکس اگر چشم را جهت دیدن مناظر مشروع یا تشخیص راه از بیراهه بگشایی، در حقیقت دری از درهای بهشت را به روی خود گشوده ای و اگر گوش را جهت شنیدن حرف حق باز بگذاری، در حقیقت دری از درهای بهشت را بازکرده ای و اگر دهان را هت بیان کلام حق باز کنی، در حقیقت دری از درهای بهشت را به روی خویش گشوده ای.
همچنین باید بدانی که اگر ولایت امام نور را بپذیری، در حقیقت دری ازدرهای بهشت را به روی خود گشوده ای و بر عکس اگر ولایت امام نار را قبول کنی، در حقیقت دری از درهای جهنم را به روی خود باز کرده ای و همین طور دربقیه موارد.
نیز باید بدانی مقصود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این که فرمود:در ماه مبارک رمضان درهای بهشت باز و درهای جهنم بسته و شیاطین در حبسند، این است که خداوندتبارک و تعالی، با آداب و رسومی که در ماه مبارک رمضان مقرر کرده، راه انجام کارهای خیر را هموار و طریق ارتکاب اعمال ناشایست را مسدود و غرایز نفسانی و هواهای شیطانی را به بند کشیده است.
و همچنین باید بدانی مراد آن جناب از این که فرمود:از خداوند بخواهیددرهایی که از بهشت به روی شما باز می شود، همان طور باز، و درهایی که ازجهنم به روی شما بسته می شود، همان طور بسته و شیاطینی که در حبس واقع می شوند، همان طور محبوس بمانند، این است که از خداوند متعال درخواست کنید توفیقاتی که به سبب وقوع در ماه مبارک رمضان نصیبتان می شود و بر اساس آن اعمالی را انجام می دهید و یا گناهانی را ترک می کنید و یا خود و هواهای شیطانی خویش را به مقررات و حدود الهی مقید می سازید، بعد از ماه مبارک رمضان نیزادامه داشته باشد.
این گونه نباشد که با رفتن ماه مبارک رمضان، خیرات و برکاتی که این ماه عزیزبا خود می آورد، نیز از میان برود و اهتمامی که در انجام عبادات و ترک محرمات به خرج می دهید و کنترلی که بر هواها و غرایز نفسانی اعمال می کنید، ضعیف وکم رنگ شود.
در آخر یکی از ماه های رمضان، به یکی از دوستان گفتم:از امشب درهای بهشت به روی خیلی ها بسته می شود و در عوض، درهای جهنم به روی آنها بازمی گردد.آن دوست پرسید چگونه؟
گفتم:چگونگی آن را بگذار برای فردا هنگام اذان صبح.
آن شب سپری شد وقت اذان صبح، به سمت مسجد حرکت کردم و در بین راه آن دوست را دیدم.عطف به صحبت شب گذشته بدو گفتم:به این اتاق هاکه چراغ های آنها همه خاموش است خوب بنگر و ببین چگونه مردم خفته اندو از فرا رسیدن سحرگاه و نماز اول وقت غافل هستند.در صورتی که در شب های گذشته نزدیک اذان صبح همه این چراغ ها، روشن و مردم بیدار بودند:یکی قرآن می خواند و دیگری دعای سحر و دیگری نافله شب، یکی مسواک می کردو دیگری وضو می ساخت و دیگری آماده رفتن به مسجد و خلاصه هر کسی به صورتی در جنب و جوش و تلاش بود و با اعمال و حالاتی که داشت، درهای بهشت را به روی خویش باز کرده بود، ولی امشب و امروز همان طورکه می بینی و خواهی دید، از آن همه جنب و جوش و تلاش و آن همه اعمال وحالات، هیچ خبری نیست، ترک آن اعمال و از دست دادن آن حالات، یعنی بسته شدن درهای بهشت و بر عکس، ادامه و استمرار آنها، یعنی باز نگه داشتن درهای بهشت.
و بر همین منوال است بسته یا باز بودن درهای جهنم، یعنی در روزهای ماه مبارک رمضان اگر کسی می خواست دروغ بگوید یا غیبت بکند و یا خدای ناکرده به ناموس مردم نگاه شهوت آلود داشته باشد، با خود می گفت من روزه هستم، نباید این کارها را انجام دهم و لذا با بستن چشم و گوش و زبان و دیگراعضا از گناه، درهای جهنم را به روی خویش می بست و غرایز و شهوات ومیل های شیطانی را به زنجیر می کشید.ولی از امروز به بعد، که ماه رمضان سپری شده است بسیاری از همین مردم که در حال روزه مراقب چشم و زبان وگوش خویش بودند کم کم این محدودیت ها را از میان برداشته و قید و بندها رامی گسلند و بدین ترتیب، درهای جهنم را دوباره به روی خویش می گشایند وشیاطین امیال و شهوات را از حبس آزاد کرده و باز آنها را به جان خویش می اندازند.
باز کردن چشم و گوش و زبان به گناه، یعنی باز کردن درهای جهنم به روی خویش.رها کردن امیال و شهوات از محدودیت های شرعی، یعنی آزاد کردن شیاطین از حبس و بر عکس، نگاه داشتن اعضا و جوارح از گناه، یعنی بستن درهای جهنم، به قید و بند کشیدن غرایز و شهوات، یعنی به زنجیر کشیدن شیاطین.و استمرار این حالات و ادامه این کنترل ها، یعنی بسته نگاه داشتن درهای جهنم و در حبس ماندن شیاطین.
بنابر آنچه گفته شد گوییم:ای عزیز!اگر قصد آن داری که با اقتدار کامل برغرایز و شهوات خویش فایق آیی و در مسیر تقوا و پرهیزکاری قدم های مؤثری برداری، باید بدانی که ماه مبارک رمضان فرصت بسیار خوبی است و نباید آن را به راحتی و رایگان از کف بدهی، و نیز باید بدانی که اگر خدای ناکرده در این ماه عزیز(ماه خودسازی و تزکیه نفس)نتوانی خود را اصلاح کنی، به طریق اولی درغیر این ماه نخواهی توانست به تزکیه خویش بپردازی.
مثلا کسی که به ضعف اعصاب مبتلاست و با هزار و یک ناراحتی دست به گریبان است اگر در یک محیط آرام-که تمام شرایط فراهم و همه موانع برطرف گردیده است-نتواند یا نخواهد استراحت کند، در غیر آن محیط-که تمام موانع موجود و همه مقتضیات مفقود است-به طریق اولی نمی تواند و نخواهد توانست به استراحت بپردازد.
خدای تبارک و تعالی ماه مبارک رمضان را ماه خودسازی و تهذیب نفس قرارداده است در این ماه، تمام شرایط فراهم و همه موانع بر طرف گردیده تا مؤمنان ومسلمانان به خود پرداخته و خویش را اصلاح کنند.حال اگر من یا شما قدر آن راندانسته و از این فرصت خدادادی-آن طور که باید-استفاده نکنیم، بدون تردید درغیر این ماه نخواهیم توانست به اصلاح خویش بپردازیم و یا لا اقل جهت رسیدن به امر یاد شده با مشکلات فراوانی مواجه خواهیم گردید.
پس ای رفیق!به هوش باش و از فرصت ها حداکثر استفاده را بکن که به خداسوگند!فردا دیر است و اگر به امید آینده ای، بدان که آینده، چیز نامعلومی است، روی چیز نامعلوم حساب باز نکن که ضرر می کنی و خدای ناکرده چشم باز می کنی و می بینی جز روسیاهی و تباهی چیزی در بساط نداری.
هواهای پلید و زشت و پستت نمی دانی چه ها داده به دستت شدی هم کاسه با ابلیس ملعون به مکرش هر دو دست از پشت بستت چو شیطان در وجودت خانه کرده به حکم وی بود خیز و نشستت زدوده از دلت یاد خدا را ربوده از کفت عهد الستت تو کی پیروز بودی بر هریمن که امروزت بود روز شکستت بغیر از انی و منی نداری درون سینه و آن نفس مستت گذشت از عمر تو سی یا چهل سال همین سان بگذرد پنجاه و شستت [24]

پي‌نوشت‌ها:
 

[1].پایگاه حوزه کتابخانه، گام نخستین، معنای باز بودن درهای بهشت و بسته بودن درهای جهنم در ماه رمضان.
[2].«ما پیامبران ماموریم در خور عقل مردم سخن بگوییم.»کلینی،اصول کافی،ج 1،ص 18.
[3].«ما پیامبران ماموریم در خور عقل مردم سخن بگوییم.»کلینی،اصول کافی،ج 1،ص 18.
[4]. عنکبوت(29)آیه 43.
[5]. روم(30)آیه 7.
[6]. ابو علی سینا،رساله معراجیه،ص 14.
[7]. مجلسی،بحار الانوار،ج 40،ص 201.
[8]. همان،ص 131.
[9]. همان،ج 39،ص 235.
[10]. کلینی،اصول کافی،ج 1،ص 363.
[11]. فیض کاشانی،محجة البیضاء،ج 2،ص 122.
[12]. نهج البلاغه محمد عبده،خطبه 27.
[13]. حجر(15)آیه 43 و 44.
[14]. مجلسی،بحار الانوار،ج 8،ص 131.
[15]. فرقان(25)آیه 43.
[16]. جاثیه(45)آیه 23.
[17]. نازعات(75)آیه 37.
[18]. حجر(15)آیه 44.
[19]. ملک(67)آیه 10.
[20]. نازعات(75)آیه 41.
[21]. شیخ عباس قمی،سفینة البحار،ج 1،ص 108.
[22]. مجلسی،بحار الانوار،ج 8،ص 139.
[23]. همان،ص 301.
[24]. شست بر وزن دست چند معنا دارد:1)عددی است معروف که به عربی ستین گویند و معرب آن شصت باشد...(محمد حسین بن خلف تبریزی،برهان قاطع.)
 

منبع:پایگاه حوزه
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb